چه کسی می دانست که بازی من برای تفریح با دوستم در مدرسه راهنمایی طراحی شده بود بعدها تبدیل به هیولایی خواهد شد که تمام دنیا را قورت می دهد؟
تائجون که با خواهر کوچکترش زندگی سختی داشته است، تمام آنچه را که برای اجاره پس انداز کرده به خاطر کلاهبرداری از دست می دهد. در ناامیدی نفرین می کند،در حالی که به نامسان(اسم شهر فک کنم) نگاه می کند «این دنیای لعنتی! بره به جهنم!»
اما روز بعد، نفرین به حقیقت پیوست! نامسان ناگهان تبدیل به یک گودال بزرگ شد که در آن گولم های انسان کش شروع به زیاد شدن میکند!!
جهان به معنای واقعی کلمه به جهنم تبدیل میشود. اما تائجون متوجه میشه که شاید اون گولم ها همون هیولاهایی باشه که خودش طراحی کرده؟ دانشی که ققط در اختیار اوست.نجات دادن جهان یا نجات دادن خودش انتخاب با اوست.
دیدگاه های کاربران