“اگر بعد از خوردن غذا بمیرم، عالی است!” لوانا یک شاهزاده خانم رها شده از پادشاهی به دنیا آمد که به زودی اشغال می شد. این داستانی است که به هر حال مرگ او قطعی شد، بنابراین او آنچه را که می خواست بخورد، خورد. آشپزی او ژنرال ارتش فاتح را اسیر کرده است، دوکی که نفرین شده بود و نمی تواند طعم غذاها را بچشد؟ “در این پادشاهی کوچک چیزی نمی خواستم، اما اکنون فکر می کنم می خواهم.” چرا وقتی می گویید به من نگاه می کنید؟!!! داستان لژیون، اشغالگر پادشاهی که حس چشایی خود را به دلیل نفرین از دست داد و لوانا، تنها کسی که توانست طعم غذا را به او بچشاند.
دیدگاه های کاربران