هنگامی که یک روستای Emishi مورد حمله یک گراز شیطان خشن قرار می گیرد، شاهزاده جوان آشیتاکا جان خود را برای دفاع از قبیله خود به خطر می اندازد. جانور با نفس در حال مرگ خود، بازوی شاهزاده را نفرین می کند و به او قدرت های اهریمنی می دهد و در عین حال به تدریج زندگی او را از بین می برد. آشیتاکا به دستور بزرگان روستا برای سفر به غرب برای درمان، به تاتارا، شهر آهنی میرسد، جایی که خود را درگیر درگیری شدید میبیند: بانو ابوشی از تاتارا، که جنگلزدایی مداوم را ترویج میکند، در مقابل شاهزاده سان و ارواح مقدس میایستد. جنگل، که از تخریب هایی که توسط انسان ها به وجود آمده خشمگین هستند. در حالی که نیروهای متضاد طبیعت و انسان شروع به درگیری در یک مبارزه ناامیدانه برای بقا می کنند، آشیتاکا تلاش می کند تا هماهنگی بین این دو را جستجو کند و در تمام این مدت با شیطان نهفته درونش مبارزه می کند. شاهزاده مونونوکه داستانی است که ارتباط فناوری و طبیعت را به تصویر می کشد و در عین حال مسیر هماهنگی را نشان می دهد که با پذیرش متقابل می توان به آن دست یافت.
دیدگاه های کاربران